طوسي جان! رازهاي ناگفته تو در سينه صحرا نهفته است اما دريغ كه هيچگاه شلمچه لب به سخن نخواهد گشود.اروندرود هيچگاه خاطره رشادت تو را فراموش نخواهد كرد و ديگر طعم شجاعت مثال زدني تو را نخواهد چشيد.سرزمين شلمچه شاهد اسطورههاي ناب تو بود. و امروز اين سرزمين با خون تو بر ديگر سرزمينها احساس غرور ميكند. آنروز كه تو رفتي خورشيد از كرانههاي شلمچه رخت بر بست. همه جاي شلمچه را رنگ و بوي دلتنگي فرا گرفت. به هر كسي كه ميرسيدي زانوي غم در بغل داشت. بيتو كاش ما را هزاران زخم ميباريد...
در رثاي سردار شهيد محمدحسن طوسي قائم مقام فرماندهي لشگر 25 كربلا
(بمناسبت بيست و يكمين سالگرد شهادت سردارشهيد طوسي )
آنروز كه تجاوز آغاز شد و دشمن تا دندان مسلح مرزهاي ميهن اسلامي ما را مورد هجوم وحشيانه قرار داه بود، سردار «طوسي» دنيا را با تمام تعلقاتش رها كرد تا بقيه عمر خويش را در دفاع از اسلام و انقلاب و در جبهههاي جنگ بگذراند. سردار طوسي در روستاي طوسكلا شهرستان نكاء و در خانوادهاي كشاورز و مذهبي پرورش يافت. قبل از شهادت ايشان دو تن از برادرانش به درجه شهادت نائل گشتند. او آنقدر در خاكريزها و سنگرهاي جبهه، بال پر زد كه بالاخره در صحراي شلمچه جاودانه شد. اما هنوز هيچ قلم و زباني نتوانسته عمق عظمت و ايثار و از خودگذشتگي اين سردار جبههها را تفسير كند.
طوسي جان! سرانجام لشگر25 كربلا تو را به كربلا رساند و ما مانديم تا به امتداد مبهم خويش بنگريم اگر لشگر25 كربلا همانند خورشيد در جبههها درخشيد و دشمن را به وحشت انداخت از دليري و شجاعت تو بود. خاكريزها بر پنجه شجاعت تو بوسه ميزنند و شبهاي شلمچه راز دار نالههاي تواند.
اروندرود هيچگاه خاطره رشادت تو را فراموش نخواهد كرد و ديگر طعم شجاعت مثال زدني تو را نخواهد چشيد. ستارگان آسمان شلمچه چه رازها كه از تو در سينه ندارند و هرگاه سرّي از اسرار خود را بر ابرها ميخوانند ابرها زارزار بر خاك شلمچه ميگريند.
سرزمين شلمچه شاهد اسطورههاي ناب تو بود. و امروز اين سرزمين با خون تو بر ديگر سرزمينها احساس غرور ميكند. آنروز كه تو رفتي خورشيد از كرانههاي شلمچه رخت بربست. همه جاي شلمچه را رنگ و بوي دلتنگي فرا گرفت. به هر كسي كه ميرسيدي زانوي غم در بغل داشت. بيتو كاش ما را هزاران زخم ميباريد.
بي تو كاش گريه دردمان را دوا ميكرد. بعد از تو خاكريزها از فراقت دلتنگ شدند و سنگرهاي جبهه كه با راز و نياز تو جان ميگرفتند و خويش مويه كردند.
طوسي جان! تو از فرشتگان فراتر رفتهاي. ميدانم لحظهاي كه گلوله دشمن به جسم مطهر تو خورد فرشتگان و ملائك براي آغوش كشيدن تو گوي سبقت از هم ميربودند.
طوسي جان! رازهاي ناگفته تو در سينه صحرا نهفته است اما دريغ كه هيچگاه شلمچه لب به سخن نخواهد گشود.
مگر ميشود در لشگربود و ديگر صداي تو را نشنيد؟ مگر ميشود فاو و مهران و شلمچه را جست و رد پاي تو را نديد؟ بيقراري امان نالههايمان را بريده است.
پارسال وقتي پارههاي پيكر تو را از ديار كربلا آوردند همرزمانت سينهزنان و با باراني از تكبير و اشك تو را تشيع كردند و امروز شفاعت و دعاي تو را تمنا دارند.
ما را از شفاعت خويش محروم مگردان
رمضانعلي فرجي ـ بندر گز
استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم : info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000292393
working();